اینو باید بنویسم چون ممکنه یادم بره

یه خوابی دیدم، تصور کنید یه خونه چوبی بزرگ وسط یه 

جنگل دارین که طبقه دوم اون، دیوارهایش، شیشه ای هست یا بخشی از دیوارش

و شما میدونید که کجایین و ظاهرا تو اون خونه، تنها نیستین، یه آدم دیگه هم هست

اونو نمی‌شناختم ولی این فضا ی خونه چوبی در دل تاریکی شب و اون فضا. ابدا ترسی و استرس هر چند کوچکی هم نداشت

 

بین خواب و بیداری

یه حس خوب هم داشت، من عین همین موقعیت رو تو خونه پدربزرگم تو ییلاق داشتم و در بیرون خونه یا اتاق که مشرف به بیرون بود، کمی ترس رو داشتم.