سلام
این مدت اخیر ، خیلی وقت بود که ننوشتم ، و راستش کم میل شدم به نوشتنش ، ولی اگه بخوام سریع بگم چه خبر ؟ باید بگم که انشالله که قسمت همه دوستانم باشه ، یه سفر رفتیم مشهد همراه خانواده ، و از اونجا دعا گوی دوستانم بودم.سفر معنوی خوبی بود .
با این حال ، از قبل اون سفر ، من اتفاقی برخوردم به مستند صوتی شنود ، یه چیزی تو مایه های همون برنامه زندگی پس از زندگی هست ولی خب ، کمی پیچیده تر ، چون طرف مامور اطلاعاتی بوده و تجربه اش هم فرق داشته و ظاهرا یه جوری بوده تجربه اش که اگه مثلا میرفت برنامه زندگی پس از زندگی شبکه 4 اقای موزون ، نصفش باید سانسور میشد و توی کتاب شنود که چاپ شدش ، یه سانسورهایی داشته.
توی مسیر رفت من از 16 قسمتش ، 9 قسمتش رو گوش کردم و مایقی رو امروز گوش کردم. این از اونا نیست که ادم بگه شبیه تجربیات اون تجربه گرهای مرگ موقت شبکه 4 هست ، یه مقداری عجیب تره. مثلا توی وبلاگ سابقم اشاره کرده بودم که گمونم اینطور گفته بودم شیطان و کارگزارش ، برای وسوسه یه شبکه دارن که مثلا اونی که با منه با اونی که با طرف مقابل منه در ارتباط هستن و تبادل اطلاعات دارن که من از چی خوشم میاد و از چی بدم میاد و اینا این اطلاعات رو با هم به اشتراک میذارن تا بعدا توی دعوا و یا حس تنفر از اون اطلاعات ، وقتی که وسوسه میکنن ، ازش استفاده کنن.
جدای از اون ، توی نینی سایت ، من یه بار درباره تجربه مرگ موقت تاپیک زدم و یه کاربری اومد گفت که بر اثر گاز گرفتگی ، تجربه مرگ موقت داشته ولی چیزی که ایشون تجربه کرده چیزی جز سیاهی نبوده که دقیقا به این مسله هم اشاره میشه که چطوره و اینا. حالا تمام اینها رو بگذارین کنار اون تجربه که شیطان ولکن ادم نیست و تا اخرین لحظه زندگیش میخواد دین و ایمانش رو بقاپه. مثلا میگفت که توی اون بیمارستان ، شیطان در قالب یه خانم چادری اومد و یه حرفهایی بهش زد و داداش اون مرده هم شاهد ماجرا بوده و ماجرای جالبی رو نقل میکنه.
اما از اون گذشته ، منم برام سوال بود که چرا مثلا گاهی که تصمیم میگیرم که مثلا قران یا سوره ای رو حفظ کنم اونروز یا چرا من زود عصبانی میشم یا چرا اطرافیانم خیلی تند و خشن باهام برخورد میکنن و عصبانی هستن ولی روزی که نخوام اون کارو بکنم ، عادی ، اوضاع عادیه و دلیلش رو توی این مستند صوتیه دیدم.
همچنین دوست دوست وبلاگ نویس من ، هم یه تجربه مرگ موقت داشت و حقیقتا وقتی که رفتم یادداشت های تجربه مرگ موقتشو بخونم انتظار داشتم یه حرف هایی تو مایه های همین برنامه زندگی پس از زندگی بزنه یا نمونه خارجیش ولی کلا اون یه حرف هایی زد که من نظرم برگشت و دیگه تمایلی به خوندن پارت دومش نداشتم ولی از اونجا این جمله اش رو دوست داشتم که " هر که را اسرار حق آموختند ، مهر کردند و دهانش دوختند "
حالا شاید بگین ، خب که چی حالا؟ بعضی چیزا هست که خیلی عجیبه و ادم دوست داره به بقیه درباره شون بگه ولی چون بقیه درکی ازش ندارن و یا نمی دونن ، مسخره اش میکنن و یا یه نگاه عجیبی بهش دارن که چی میگی ؟ توهم زدی مثلا؟ نه ، توهم که نیست ولی می دونید چیه؟ ادم گاهی دوست داره که چیزی که میبینه و براش عجیبه رو به بقیه بگه ، ولی اصلا طرف متوجه نمیشه که چی داری بهش میگی یا تمسخرت میکنه ، اینجاست که میگی ، نه بذار نگم ، بهتره هر کسی خودش اگه به صلاحش باشه ، ببینه و بهش نشون داده بشه ، منظورم بیشتر اون اتفاقات معنوی و این مدلی هست.
----------
از اون طرف ، من اکانتم رو توی نینی سایت مسدود کردم ( این تاپیک )
ولی خب ارشیو خودمو همچنان اونجا حفظ کردم ، البته بگم اونجا جایی نیست که یه بحث عموما مذهبی به یه جایی برسه و تاپیک تعطیل میشه اکثر اوقات ولی مثلا توی فیس بوک ، موافقا و مخالفا حرفاشون رو میزدن و اب از اب تکون نمی خورد ولی خب اینجا ، اصن یه فاز دیگه هستن.
فعلا حقیقتا حس نوشتنش نیست ،
برام دعا کنید ، التماس دعا از همه شما دوستان خوبم دارم
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
سلام
این مستند رو من تازه قسمت ۸ م.. ولی ظاهرا دو بار این فرد این تجربه رو داشته یعنی امیدوارم درست فهمیده باشم.. اره این حرفی که گفتین رو متوجهم توی حرفاش در مورد ادمای دیگه م حرف میزد.. چه خوبه که همه ی قسمتهاش رو شنیدین..
نماز جعفر طیار؟ شاید تجربه ش بد نباشه...
ممنونم زنده باشین