اول این ویدیو رو ببینید ( کلیک )
الان شاید بگین : خب؟ منظور؟ میخوام یه ماجرایی رو تعریف کنم ، تصور کنید دنبال یه چیزی میگردین ، مثلا توی یه مشکل نرم افزاری میگردین بعد توی یوتیوب هی دنبال ویدیوای با عنوان نزدیک به مشکل شما ، ویدیوهای مختلفی از زبان های مختلف می بینید . همه اونها اشاره به اون موضوع خاص میکنن ولی در عین حال که شما متوجه نمیشین چی میگن ، اما در عین حال متوجه میشین که برای حلش چیکار باید بکنید!!!
برگردم سر ماجرای خودم ، من کتابخونه پارک شهر که میرم گاهی ، بعد اونجا فضای خیلی بزرگی داره و موقع غذا خوردن که میشه ، یعنی من روی صندلی میشینم غذامو میخورم ، بعد کلی کلاغ و گربه میان دور و برت وایمیستن نگات میکنن ، بعضی هاشون رفتار جالبی دارن .قبلا گفته بودم اینو ولی این یکی هم جالبه
من یه روز ، سیب برده بودم و نمی دونستم اینا سیب میخورن یا نه ، منظورم کلاغاست ، یه تیکه کوچیک سیب انداختم که ببینم میخوره یا نمیخوره ، اگه نخورد که هیچی ولی اگه خورد خب بازم بهش بدم ، اون اول ، سیبو انداختم براشون بیشترشون یه نگاهی انداختن و هیچی بعد یهو دیدم تیکه سیبه داره میاد سمت من ، انگار که مثلا پرت کنه سمتت بگه نخواستیم مال خودت یه همچین حالتی ، بعد گفتم خب نمی خورین دیگه ، چیکارتون کنم ، بعد دیدم یه کلاغ دیگه هی مدام نگام میکنه و از رو نمیره ، من یه تیکه سیب انداختم برای این یکی ، خوردش ، بعد یه تیکه دیگه انداختم ، اینم خورد ، بعد یه تیکه بزرگتر براش انداختم ، این سری ، اون تیکه سیب رو گذاشت زیر پاش و نوک میزد و میخورد!!!
چند روز پیش هم رفته بودم کتابخونه اونجا ، من غذامو خوردم ولی گربه یا کلاغی سمت من نیومد ولی اخرش که رفتم دیدم کلاغ ها اومدم سمت اون صندلی من داشتن بررسی میکردن که ایا از ته مونده غذای من ایا چیزی هست که بخورن یا نه ، ولی خب اون لحظه جلو نیومدن . خلاصه من داشتم اخرین لقمه شرم و حیا رو میخوردم که دیدم یه گربه ای میو میو کنان داره میاد سمت من ، رسید و 2 تا میو گفت ، با قاشق غذای داخل ظرف رو جمع کردم و براش ریختم ، برنج بود و یه کم خورش ، اول بوش کرد و اومد اینور صندلی و به اونم دست نزد و شروع کرد میو میو کردن ، ظرف غذارو که خالی شده بود نشونش دادم گفتم هم دیر رسیدی و هم غذا همین بود دیگه ، بعد دیدم رفت سمت اون تیکه غذایی که براش ریخته بودم ، شروع کرد به خوردن ، اخرشم یه میو کرد و رفت
گاهی بهشون بگیم تو اینو نمیخوری ، باورشون نمیشه بعد حتما یه تست بکنن ببینن نه واقعا نمی خوردن ، البته شاید گرسنگی هم باشه ها ، مثلا یه بار داشتیم از جاده هراز گمونم بود می اومدیم به اون سگ ها داخل راه کیک یا نون دادیم اونا خوردن ولی سگ های منطقه ما من ندیدم که اینو بخورن.
بهرحال اونام داستان خاص خودشو دارن مخصوصا کلاغ ها که گاهی نوکشون رو باز میکنن و به ادم روی نیمکت نگاه میکنن و میگن قار قار ، نمی دونم اونا گندم هم میخورن یا نه!برنج که میخورن ( همون پلا)