به نظرم اینکه میگن همه چیز دست به دست هم میدن تا یه کاری پیش بره و اتفاق خوبی بیفته ، یه چیزی مثل عکس پایینه!!!

 

 

 

 

 

این کلیپ صوتی پایین رو ،  آدم باید بارها و بارها بشنوه ، حقیقت تلخیه اما بهش خیلی کمک میکنه


++کسی برای موفقیت شما ، منت شما  رو نمیکشه ( کلیک کن )

 

حرفی که میخوام بزنم از روی حسادت نیستا ، بقیه میگفتن منم الان دارم میبینم ، کسایی که سرو تهشون نیم غاز نمی ارزه اومده جلو و دارن همون کار رو انجام میدن ، خداییش اصلا سطحشون خیلی خیلی پایینه بعد اونا اومدن دارن تولید محتوا میکنن ولی به فرقی بین من و اونا هست ، اونا از ترس هاشون رد شدم و حالا با اینکه شاید سطح من خیلی هم بالا باشه ولی یه سد ترسی هست که نمیذاره برم اونورش ، و همین باعث ترس ادم میشه. خیلی بده.

 

++شجاعت داشتن ( برای عبور از سطح ترس ها )، مثل گرفتن و بالا بردن یک فانوس ( یا مشعل ) توی تاریکی هست ، تاریکی بخاطر ترس از ناشناخته ها ترسناکه ولی فانوس رو که بگیری بالا و نور که همه چیز رو روشن کرد میبینی که نه ، تو از تاریکی میترسیدی و حالا که با نور ، راهت رو پیدا کردی ، دیگه چیزی برای ترسیدن وجود نداره.

 

 

شجاعت هم یه نظر من مثل نور قدرتمندی هست که توی قلبته و قلبت رو محکم کرده و حالا تو محکم ، مشعل روشن به دست ، میری وسط تاریکی و اماده برخورد با چالش ها هستی ": )

 

اصلا" باید به قبلترش برگردیم ، اینجوری خیلی بهتره

 

افکار


همه چیز از این شروع میشه

 

 

می دونید این افکار خیلی زیادن  و هر کدوم یه راه نشون میده و تو رو از انتهای مسیر میترسونه ، یه سری افکار مثل نخ پیچیده و سر در گم ، ادم اگه حواسش نباشه ، یه جایی بین اونا گم میشه ولی اگه بدونه باید چیکار کنه میشه که از اون جا و اون دالان هزارتو بیاد بیرون

 

 

منتها اینجا هم گاهی ادم به این فکر میکنه که خب ته این مسیر من چی میشه ؟؟

 

 

می دونید ، اینکه ادم از یه چیزی می ترسه مثل این عکس پایینه ، ترس ها مثل وزنه سنگینه که نمیذاره تو از این دره ترس ها بپیری اونور و ادامه بدی

 

 

دقیقا همینه ها ، میگی وای نکنه سقوط کنم ، وای خدا ، فلانی رو دیدی؟ وای نکنه سقوط کنم ؟ نکنه ؟ یا خدا ، فلان شاگرد زرنگ کلاسمون رو ندیدی ؟ تو از اون بالاتری ؟؟؟ باید این زنجیر ترس ها رو باید یه جایی باز کنیم از پای خودمون .

 

یه چیزی بگم شاید باورتون نشه ، تجربه خودمه و شاید شما هم تجربه اش کرده باشین...

 

صحبت با خود در آینه


ادم باید یه قلم و کاغذ برداره ، با اونی که داخل بدنه ( یا روان یا مغزه ) بشینه صحبت کنه ، هر چیزی که میگه رو یادداشت کنه ، شاید اون از یه چیزی میترسه و حالا که همه جرف هاشو نوشتیم ، حالا بریم دنبال برطرف کردنش و خب قدم اول اینه که حرفهای اون رو هم بشنویم و بعد قدم بعدی رو برداریم. تا زمانی که ادم اینکارو نکنه ، مدام با خودش (یعنی شاید اون ) در جنگه و هی دور خودش میچرخه

 

 

 

 

 

 

 

 

حالا که ادم نشست باهاش صحبت کرد ، حالا باید برای مواجه با ترس ها و چالش هایی که اون گفته ، قدم بعدی رو برداشت و دایره امنیت خودشو ، بزرگتر کردش.

 

 

صحبت با ندای دورن


در پساپرده ذهن یا روانمون ، یه موجودی هست که راهنماگره یا میگه که این کار رو باید اینطور انجام بدی و اگه اموزش ببینه راهنمایی های خوبی هم میکنه ولی درکل راهنماگره و همونی که گاهی تو سرمون یه راهنمایی هایی انجام میده.

 

 

می دونید ، باید نشست باهاش ارتباط گرفت و صحبت کرد و ببینه که نظر اون چیه ؟ چه حرف و صحبتی داره؟

 

شاید موضوعی باعث ترس اون هست که تا ادم ندونه که چی باعث رنج و ترسش میشه ، اون مدام هی میترسه و شما رو هم درگیر میکنه و نمیذاره به جلو حرکت کنید ، بخاطر همین گفتم صحبت باهاش و راهنمایی گرفتن از بقیه و بزرگ کردن دایره امنیت ، خیلی بهمون کمک میکنه. مثلا من مصاحبه کاری در زمینه لینوکس دارم ، اگه همینطوری برم که خب نمیدونم چی میخوان بپرسن که همین باعث استرس منه ولی اگه برای خود ازمون 4 تا فیلم و مصاحبه از اینور اونور ببینم و بخونم و امادگیمو ببرم بالا یا از هوش مصنوعی chatgpt بخوام برام سوال طرح کنه ، بازم خیلی جلوتر هستم و ترسها کمرنگ تر میشن تا زمانی که از اون مرحله رد بشم.

 

 

 

همیشه ایشون حرف نمیزنه ولی وقتی صحبت میکنه باید سریع یادداشتش کرد که راهنمایی خوبی میکنه . بعضی وقت ها حرف هایی که ایشون زده و منم نوشتم رو نگاه میکنم میگم ایول ، اصلا عجب ایده ی خفن و نابی ، سریع باید نوشتنش اون چیزی رو که میگه

 

 

 

اگه ادم به حرف هایی که با اون شخص زده و احیانا اگه قولی داده ، پایبند به اون حرف ها و قول ها باشه ، جنگی نخواهد بود و با همکاری همدیگه میتونه که پیشرفت کنه.

 

 

بالاتر در مورد افکار نوشتم و کلی حرف که انگار مثل یک کلاف در هم پیچیده است ولی صحبت با این ندای دورن ، باعث میشه که اون افکار ، نظم پیدا کنه و بدونه که دنبال چیه و راه حل هاش چی خواهد بود و این خیلی به ادم کمک میکنه.

 

 

اینکه ادم با این راهنماگر درون دوست باشه و قدم به قدم که جلو میره باهاش همکاری های لازم رو انجام بده خیلی کمک کننده است و عالیه.

 

 

 

اونطوری که ادم پیش میده کم و موفقیت هاش شروع بشه ولو از کوچکترین هاش ، کم کم اعتماد بنفسش بیشتر و بیشتر میشه و جفتمون بهم میگیم ممنون! عالی هستی

 

 

ویدیو ببینیم!


وقتی داشتم این عکس ها رو پیدا میکردم برای این یادداشت یه ویدیو دیدم که عکس کاورش برام جالب اومد ، منتها دیگه وقت نکردم با هوش مصنوعی ترجمه اش کنم ،

 

 

++این فایله رو قبول نکردش ، گمونم حجمم تموم شده ، حالا روی دسکتاپش میذاره باشه تا بعد ببینم که چیکارش میشه کرد.

 

+++خیلی بعدا نوشت : اونو توی نماشا آپلودش کردم منتها به زبان اصلی هست و وقت نکردم که با هوش مصنوعی ، دوبله اش کنم ( کلیک )

 

ترس های کوچک و ترس های بزرگ