۲ مطلب با موضوع «سلامتی و بیماری» ثبت شده است

2.امید

امید چیزیه که ادم باهاش ، به حرکت در مسیر زندگی ادامه میده

مثل چراغ چشمک زن که یکی بهت نشون میده و میگه اونو میبینی ، همینو مستقیم برو تا بهش برسی

یه چیزی توی این مایه هاست

بعد حالا که داری میری شاید گوشه اطراف خیابون چیزایی هم توجهت رو جلب کنه ها

ولی تو باید توی مسیر مستقیمت بمونی و به پیش بری

اینکه هر بار چقدر به اون نقطه نزدیک و نزدیکتر شدی ، امیدوارترت میکنه

 

راستش ، اعتراف تلخی شاید باشه ولی به مردن هم فکر کردم ، مثلا اگه سریال good place رو دیده باشین ، یه سری ارواح هستن که یه جایی برای خودشون زندگی میکنن که اخرش برمیگردن به زندگی اصلی خودشون توی جسمشون ولی اینکه جسمی نباشه ، یعنی در واقع اینکه راه برگشتی نباشه که باهاش بتونی زندگی کنی خیلی بده . یه بار داشتم یه تفسیر گوش میکردم راجع به میت و کلمه توفی بود ، یعنی منظورش یه جورایی این بود که ادم یا میته ( روح بدون جسم ) یا زنده ( روح با جسم ) ، منتهی وقتی که روحش بدون جسمشه میشه متوفی ، نه اینکه اون زندگی نداره ، اتفاقا داره ولی خب یه مدل حالتشه دیگه

 

بعد توی یادداشت قبلیم به اسم استقال ، یه چیز جالب بگم ، اون اولش که مثلا به استقبال یکی میرین در حالی که شاید به محیط اشنا نباشه یا اولین برخوردتون باشه ، اون نحوه استقبال خیلی مهمه ، اگه به گرمی و خوبی و مهربونی باشه ، طرف دلگرم میشه ولی اگه خوب نباشه ، اصن ادم یه جور بدی میشه. بخاطر همین گفتم اون اولین برخورد یا دیدار توی استقبال خیلی مهمه ، اینکه مثلا ادم میره پزشک ، چجور رفتار میکنه ، خوبه ؟ بهت امید میده یا کلا روحیه ات رو میگیره و انگار یه بازنده ای و همه جا برات تاریک میشه؟

 

ترجیحم اینه که به اون نقطه ای که دکترم نشون داد نگاه کنم تا به هزارجور فکر و خیال الکی ، 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Amir ..

1.استقبال و امیدواری

خیلی روی تاچ کیبوردم کلیک کردم تا بالا بیاد بتونم ایموجی بذارم ولی الان لجبازی داره میکنه باهام

 

++نمیدونم از کجا باید شروع کنم ولی بخاطر بیماری کبدیم ، دیروز با یه دکتر متخصص قرار داشتیم و خیلی خیلی خیلی استرس داشتم ، یعنی جوری که میخواستم اون مدتی که منتظر بودم دکتر بیاد رو واقعا فرار کنم بس که فکر و خیال توی سرم می اومد ، واقعا دکتر مهربون و خوبی بود. یعنی یه جوری هم وقتی وارد اتاقش شدیم رفتار کرد و استقبال کرد و هم یه جوری ، اصن مهربونانه صحبت میکرد که من تمام نگرانی هام برطرف شد ، نه اینکه کامل برطرف بشه ها ولی اینکه اون همه استرس با راهنمایی اون دکتر برطرف شد و بقیه اش می مونه به پرهیز غذایی و بایدها و نباید ها.

 

نمیدونم بخاطر چیه ولی چون من خیلی اونقدر اراده نداشتم که جلوی خودمو توی خوردن بگیرم ، بهترین روش تقویت اراده ، روزه گرفتن بود ، یعنی قشنگ مشخصه که کی بخوری و کی دست برداری از خوردن. حس خوب گشنگی 

 

لعنت به این تاچ کیبورده که الان شوخیش گرفته با من 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Amir ..