سلام ، دیروز تصمیم گرفتم خرید هایی که داشتم رو انجام بدم ، یعنی اول میخواستم همه رو از دیجیکالا بخرم ولی یه موردی پیش اومد که یه بخشی از خرید حضوری شد ، من میخواستم پرده سبز و پایه هاش رو بخرم با رینگ لایت و یه سری دفتر و کتاب دیگه ، تجربه خرید دفتر و کتاب رو دارم ولی تجربه اینکه یه چیز بخرم بعد اونا بگن که این شاید بار سنگین هست رو نه ، یعنی اونا پرده سبز رو با پایه هاش گذاشتن توی دسته بندی بار سنگین و نوشت که این پس کرابه هم داره. من زنگ زدم بهشون گفتم اکی ولی خب کرابه اش چنده من بدونم اخه؟ گفتن که نه نمیشه شما باید کل هزینه اش رو پرداخت کنید بعد پس کرایه رو ما زنگ میزنیم میگیم. من توی اسنپ وانت مثلا از یه نقطه که اون کالا از اونجا ارسال میشد رو زدم تا خونمون که نوشت کرابه 500
بعد دیدم خب اینکه نمیشه که ، بعد اصلا میرم حضوری میخرم چرا کرابه اونو بدم. در نهایت من 300 دادما ، حالا میگم چطور ولی ارزشش رو بخاطر تجربه ها داشت. اول رفتم بازار مبایل ، بخاطر رینگ لایت ببینم که اصن اینا چی هستن و نور دهیشون چقدره ، یه سوالی هم داشتم که خیلی برام مهم بود ، رفتم و هم سوالم رو پرسیدم و هم ببینم این رینگ لایت ها چه ابعادی دارن؟ از 900 بود تا 2600 ، کارتشو گرفتم حالا بعدا میام.
بعد رفتم سراغ خرید حضوری پرده سبز . منتها اینا تو سایتشون ادرس رو توی گوگل مپ گذاشته بودن ولی من یه اشتباه کردم ، بد متوجه ادرس شدم و حالا اون نقطه هم یه جوری بود که از مترو دور بود و در هر صورت باید اسنپ میگرفتیم ، خلاصه اول رفتیم یه ایستگاهی که تقریبا دور بود ، من اسنپ گرفتنی دیدم داره میزنه 100 تومن ، گفتم بی خیال ، برگشتیم یه ایستگاهی که بهش نزدیک تر بود ، این سری اسنپ زدم دیدم نوشت 50 تومن ، من اسنپ رو شارژ کردم ولی هر چی منتظر اسنپ وایسادم نیومد. مادرم یه تاکسی گرفت ، بعد گفتیم تا فلانجا چند؟ گفت 50 ، گفتیم اکیه و باهاش رفتیم.
منتها این اقا یه سری اطلاعات جالب در خلال گفتگوهامون بهمون داد و اون اینکه برای جانبازای جنگ که بالای 5-6 ماه سابقه دارن یه چیزی ماهانه بهشون به اسم معشیتی میدن. ما که اینهمه بنیاد می رفتیم از چیزی خبر نداشتیم و هی میگفتن نه اصلا هیچی نیست و اینا و این قضیه برای همین چند ماهه و اصلا هم مهم نیست طرف شاغل باشه یا نه. میدونید انگار مثل بانکی ها ، تا یه بودجه میان سریع خودشون وام برمیدارن بعد بقیه مردم میرن اقا بودجه اومد ما وام برداریم؟ نه خبری نیست ، حالا خلاصه بعدا بریم سراغش ( این با فجرانه ی اخیر فرق میکنه) کلا جانبازهای زیر 25 درصد رو اینا خیلی ادم حساب نمیکنن. دیدم دیگه ، کسی گارد برای من نگیره که زیاد دنبالش رفتم ولی خب نامه زیاد میدن . بگذریم
رفتیم و رسیدیم و دنبال ادرس گشتیم و دیدیم یه واحد پر از این فون های کروماکی از همه رنگ ، البته من صبح هم تماس گرفته بودم که اینو میخوام ، خرید حضوری اکیه؟ گفتن اره ، ولی بعضی جاها طرف ادرس میذاره ولی خرید حضوری رو نداره. هیچی خلاصه رفتم گفتم این ابعاد و این پایه هاشم میخوام اول ، یعنی قسمت من بودا ، مثلا فون 2.5-4 که یکی بهم گفت اینه ولی مشکل ابعادش بود . اینو من چطوری 2.5 متر فون رو بگیرم هی با خودم تو تهران بچرخونم؟ ماشین هم یه جای دیگه تهران تو پارکینگ بود ، گفتیم خودتون چطوری اینا رو میفرستین اصلا؟ گفت با موتور. گفتم واقعا؟ این 2.5 هستا ، کفت باشه . من زیاد فرستادم . خلاصه گفتم خب پس بذار ما برسیم دم ماشین اینو با موتور بفرست و زمان بندی مون هم تقریبی روی هوا که درست بود و حدود یک ساعت زمان نیاز بود تا از اون نقطه برسیم دم ماشین مون توی پارکینگ سرکار پدرم.ما راه افتادیم سمت مترو و بعدم BRT ، بعد نیم ساعت مونده بود به زمان مقرر ، دیدم این اتوبوس BRT نمی یاد اصن
گفتم واویلا که الان اون موتوری میاد سرقرار و من نرسیدم ، به مادر گفتم ببین من یه موتور میگیرم میرم تا شما با BRT بیای ، گفت باشه ، حالا از کجا باید موتور میگرفتم؟ دیدم این موتوری ها توی این لاین اتوبوس زیاد میرن و میان هی دست تکون دادم موتوری موتوری وایسا تا یکی وایساد و گفتم چند و قیمت داد و راه افتاد . دیگه جونم براتون بگه که این دفعه دومه که در طول یکی دوسال اخیر سوار موتور شدم ، سری قبلی برای این بود که به تراپیستم به موقع برسم. اقا من به موقع و زود رسیدم اما مادرم هم با brt اومد ولی موتوریه نیامد!!! خخخخ
هیچی دیگه ، یه چند دقیقه بعدترش موتوری زنگ زد کجایی و من کجا بیام ( ادرس تقریبی رو داشت ولی خب باز تماس گرفت ) اومد و تحویل گرفتم و حالا خان بعدی ، جا دادن یه فون 2.5 متری توی ماشین بود که الحمدالله این رو تجربه داشتیم ، روی باربند هم میشد گذاشت ولی احتمال بارندگی بود و ممکن بود خراب بشه . دیگه اینطوری شد که بصورت اریب ، نصف این خورد ته ماشین و اون یکی سرش هم رفت زیر داشبود ، البته وسطش رو هم کمی کج کردم قشنگ جا بخوره.
ولی ولی تجربه موتور سواری خیلی خوب بود ، اصن موتور برای ترافیک تهران واجبه
------------
اهان اینم بگم ، حالا بعدا وسایل دستم رسید میگم ولی 2 تا کتاب و یه عروسک ، از اینا که حالت خوشحالی و غم داره رو گرفتم و بعدا درباره شون یادداشت میزنم