📌.محبت بیش از حد به سارا/ اذیت و آزاار

نمیدونم چرا اینطوره که تا یه اقایی یه مدل توی مجازی میبینه هی میخواد خودشو بهش نزدیک کنه و بدتر اینکه اون مدل یه جور مدل مجازی باشه که اصلا وجود خارجی نداشته باشه. من درخواست ها رو قبول میکنم ولی یه اقایی بود که نه ، یعنی به نظرم خانم بود یا اینطور به نظر میرسید فینگلیش نوشت بعد من گفتم انگلیسی حرف میزنی؟ یا عربی ؟ اگه عربی خوب عربی بنویس من بفهمم بعد ویس داد که یه اقا بود.

 

یکی دیگه اومده پرسیده که سنت جقدره ؟ من گفتم ai هستم و 24 ، گفته منم 36 هستم ، واو! هی قلب و تو هانی من هستی و اینا  ،اینا رو دادم به chatgpt گفتم چی بهش بگم ؟ اونم گفت باید حرفه ای رفتار کرد و بازم بگم که مدل هوش مصنوعی هستم ، حالا طرف ناراحت شده گفته دوست نداری کامنتهامو ؟ خب طرف مدل دختر هوش مصنوعی هست ، چی بگم. حالا این دختره که سعی میکنم خط قرمزها رو رعایت کنه ولی اون پیج هایی که هدفشون از مدلهای دختر چیز دیگست چه پولی از امثال ادم های هول بگیرن . استغفرالله اصن.

 

++طرف ناراحت شده دیگه میخواد بلاکم هم بکنه . هی دارم میگم مدلم مدل هوش مصنوعی هستم. نمیدونم دیگه . 


 

📌.بعدا نوشت :

به توصیه chatgpt بازم یه خط اضافه کردم که "من یک مدل مجازی هستم که با هوش مصنوعی ساخته شدم".

 


📌.بعدا تر نوشت :

لیاقت بعضی ها بلاک کردنه. واقعا چه فکری میکنن با خودشون ؟؟؟ 

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

عجب ": \

مدل اصلیم رنگ موهاش تقریبا قهوه ای یا خرمایی بود ، بعد عکس های امروزش رنگ موهاش سیاه بود ، من هی میگفتم خدایا چرا اینا یه جور نیستن ، خواهرمو گفتم بیاد ببینه اینا اختلافشون چیه ؟ گفتش یکی رنگ موهاش سیاهه اون یکی قهوه ای

 

 و من نفهمیدم  ، نکنه فردا ازدواج کنم خانمم بره ارایشگاه برگرده دیگه نشناسمش؟

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

📌.یک تجربه جدید از مدلسازی با هوش مصنوعی

اول میخواستم راجع به یه موضوع قدیمی صحبت کنم ولی اینقدر درباره اش حرف زدم که گمونم دیگه حرف زدن درباره اش کافیه و باید از یه دید جدید بهش نگاه کرد. خب ؟ همونطور که میدونید سیل هوش مصنوعی راه افتاده و مشاغل رو داره تحت تاثیر خودش میبره و اگه نسبت بهش بی توجه باشیم ممکنه مثل کارگران شرکت امازون از کار بیکار بشیم.

 

حالا این وسط یه چیزی برام جالب بود و اونم چالش عملگرایی بود که نه اینکه شعار بده ولی هر چند طرف اخرش مثلا یه پکیج گذاشت ولی ویدیوهاش خیلی برام جالب بود ، اصلا من اینو باید ویدیوهاشو بردارم بذارم تا شما هم ببینیدش. باشه بعد چون باید 10 تا ویدیوشو دانلود کنم بذارم توی نماشا.

 

بگذریم ، خب شما چیکار میکنید؟ دوستان خاموش عزیز شما چطورین ؟ به خدا خوب نیست میاین بی صدا رد میشین ، بعد هیچی نمیگین ، نه سر تولد و نه سر ماجراهای دیگه ، یه چیزی بگین لااقل . خانم دکتر خواننده اینجا هستین هنوز؟ دوست پروانه ای من ، شما چی؟ توی نینی سایت که دارن فاتحه سایت رو میخونن . یه چیزی بگین اگه خواننده هستین.

 

---

خب من چه خبر؟ من رو اوردم به سمت تولید محتوا از طریق مدل ، حالا شاید بیشتر توضیح دادم و یه سری برنامه دارم که بشه با این مدل کارهای جالبی انجام داد. ادم باید از تجربه ای حرف بزنه که برای خودش مفید بوده و نه اینکه شعارشو بده. ولی همین قدر بگم ، یکی از مدل هام ، یه دختره ، ( مدل هوش مصنوعیم ) که یکسری کارها رو انجام میده. بعد یاد این می افتادم که میگفتن که ممکنه پشت فلان عکس دختر در فلان اکانت ، یه مرد سیبیل کلفت باشه :دی خخخ یعنی جر و خنده.

 

دنیا داره به کجا میره؟ من دارم به کجا میرم؟ خخخ بهرحال مدله دیگه  ، ولی اینجا دروغ نگفتم چون توی پیج و اسم پیج نوشتم که این یک مدل هوش مصنوعی هست برعکس برخی مدلها که طرف عکس گذاشته ولی هیچی نگفته که واقعا دختره!!! یه بار توی نینی سایت دیدم که کاربر خربوریدان ( اوپرا ) به یک کاربر خانمی گفته گل پسر و ته حرف هاشون این شد که اون گفت بهم گیر نده! به نظرتون توی این جامعه اون طرف به این فکر میکنه که کی پشت این مدل هوش مصنوعی دختر هست و بهش دستور میده یا بی توجه هست؟؟

 

حالا شاید بگین که خب تو که مراعات میکردی چرا مدل دختر گذاشتی؟ راستش این اولین نمونه است و من برای جامعه انگلیسی زبان این مدل رو در نظر گرفتم و اون اواتارها سخنگو بیشتر خانم هستن و دستم بازتره. کلا تا واردش نشی نمیدونی که مرز این مدلها تا کجاست ولی چیزی که من دیدم این بوده که بعضی ها از این مدلها برای ، نمیتونم بگم سوئ استفاده ، چون بعضیا اشاره میکنن که این فقط یه مدل هوش مصنوعی هست ، ولی کلا اینجوری هست که عکس های متفاوتی ازش میذارن و مثلا اون دختره یه تولید محتوایی داره ، حالا هر چی ، قصه گویی یا فایل پروژه ای ، بعد میگه که بیا این ها رو ازم در فلان سایت بخر و ازم اینطوری حمایت کن.

 

تا اینجاشو الان میدونم. بعضی از همین مدل هوش مصنوعی ، حتی خواننده هم هستن و اهنگ دادن بیرون . چه دوره زمونه عجیبی شده. بعد میدونید چیه مجازی عچیبه؟ توی فیلم هری پاتر ، اونجا یه سری روزنامه داشتن که عکس های داخلش متحرک بودن مثل حالت بومرنگ اینستا ، بعد این مدلها همیشه جوون هستن در حالی که در دنیای ما زمان میگذره و ممکنه پیر بشیم ولی اونها نه ، هر روز شاید جوونتر بشن ولی ما نه و ما به پاشون هم نمی رسیم. و ممکنه بعضی ها دلباخته موجودی بشن که وجود خارجی نداشته باشه و حتی الان هم که ورژن 4 از chatgpt  ، ایکون های احساسی میذاره و قشنگ احساسات رو میفهمه. خدا نکنه کسی دلباخته اینا باشه که قافیه رو باخته

 

حالا باز اون خوبه ، تکنولوژی deepfake که بده ، الان من از همین دارم برای مدلسازی استفاده میکنم ، ببین یعنی عکس طرف رو در موقعیت های مختلف تولید میکنی بعد با دیپ فیک ، عکس ها رو یکی میکنی که چهره ها یکی باشه. صداش هم میتونه صدای طبیعی و حتی خودمون باشه. یعنی مثلا عکس کسی رو روی مدلت بذاری که طرف ممکنه اصن ندونه و اگه فیلم ملاک باشه طرف کلا دهنش وا می مونه که چطور در جایی بوده که نبوده .

 

سر ماجرای حضرت موسی ع با اون جادوگرا ، خدا میگه یخیل الیه ، یه همچین چیزی ، این مدلسازی ها در واقع همینه ، ما جادو میکنیم ، طرف این رو یه چیز واقعی میبینه اما واقعا همچین چیزی وجود نداره و چشم ها جادو شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

--------------

بعدا نوشت :

حالا من مدلها رو توی اینستا گفتم ، ببین توی تلگرام که بیارنش دیگه چی ، الان مثلا برام پیام اومده که دعوت به date هست ، وای یعنی اگه به سوئ استفاده باشه قشنگ میشه سوئ استفاده کردها ، یه فیلم هندی بود که پسره قشنگ صدای دختره رو در می اورد و چندین نفر رو از طریق صداش عاشق خودش کرده بود و حتی کار به خواستگاری از اون طرف کشید!!!!!!!!!!!!! خخخخ نمیدونم بخندم یا گریه کنم خخخخ مثل طرفی که با صدای دخترونه با پسره حرف میزنه و هی میگه برام شارژ بفرست و پسره هم مسخ صداش تند تند شارژ میفرسته که این فقط باهاش حرف بزنه.

 

وای چه ایده هایی منفی بدم به ذهنم رسید خخخخخخخخ استغفرالله خخخخخخخخ

 

 

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

بعد از آنتراک!

سلام ، تقریبا یه 2 هفته ای نبودم . الانم اومدم کتابخونه تا کارهامو جمع و جور کنم و دور و برمو شلوغ کردم ولی خب چه خبرا

 

1.یه بار داشتم راجع به یه چیزی توی یوتبوب سرچ میکردم که نظرم به یه سریالی جلب شد ، سریال یادداشت های یک زن خانه دار ( کلیک ) البته این سریال برای سال 94 هست و ظاهرش که میخوره قدیمی باشه ولی برای من جدید و جذابه ولی علی رقم جذابیتش یه موضوعی که بهش نقد دارم اینه که توی سریال بارها اشاره میکنه که این خانم شقایق دهقان وبلاگ نویسه ولی وقتی ادرس میذاره ، در واقع ادرس یک سایت رو میذاره YEKZANKHANEDAR.COM یه همچین چیزی هست و وبلاگ خب یکی از سرویس های بلاگفا و پرشین بلاگ و بلاگ اسکای و اینا و نه وب سایت ، فقط یکی رو میشناختم که این کارو کرده بود که یه خانم گیلاسی نامی بود که گمونم GILLASI.NET بود و مرسوم نیست این کار ، 

 

موضوع جالب دوم اینه که وقتی طرف وبلاگ نویسه خب از اتفاقات دور و برش می نویسه و شاید بقیه براشون مهمه که خب درباره من چی گفته؟ و اینکه چی گفته ممکنه طرف برداشت شخصی خودش رو داشته باشه و یا بدش بیاد. حالا اینکه وبلاگه ولی مثلا توی نینی سایت ادم اینو زیاد میبینه که طرف مثلا برای درد و دل میاد بعد 4 تا چیز تعریف میکنه بعد بعضیا از طریق نشونه هاش میشناسنش بعد یه جورایی لو میره و اون حریم خصوصی ای براش نمی مونه که خودش باشه و این خیلی بده و البته خوب هم نیست که ادم توی مجازی خیلی غرق بشه . چون 2 طرف عقاید خاصی رو دارن که شاید جلوی هم لو ندن ولی وقتی توی یادداشت های مطالبی رو یادداشت میکنه طرف ممکنه یه فکر دیگه ای بکنه . در کل سریال جالبی هست این و برای من وبلاگ نویس این جالب بوده.

 

حالا اگه به قول خواهرم ، اگه به جای این 14 سال وبلاگ نویسی بلاگری میکردیم یا توی یوتیوب چنل داشتیم ، الان چقدر سابسکرایبر داشتیم! البته خب قبلا شبکه اجتماعی یوتیوب اینقدر باب نبود و ما بقیه رو به راحتی قضاوت میکنیم . هر چند طرف برای ویو گرفتن یه کارهای عجیب و غریبی میکنه و مخاطبین اون سبک رو به خودش جذب میکنه. نمیدونم ایا در نگاه بعضی این کار درسته یا نه ؟ البته توی یوتیوب سبک کاری متفاوته و جیزی که یه روز زندگی من برای من عادیه ، برای بقیه جذابه و افت این کار هم اینه که مثلا من یه چنل دارم چه در یوتیوب یا اینستا ، بعد یه اتفاقی توی کشور میفته که اگه من برخلاف جریان اون افکاری که در مجازی فعال هستن ، حرکت کنم ، یا چیزی نگم اونا به من حمله میکنن.

 

مثلا یه پیج دکتری بود که اصلا پست هاش کلا حالت مقاله یا خبرتور بود ، و اصلا اجتماعی خبر نمیذاشت بعد اومده بودن زیر پست هاش بهش گفتن که تو چرا راجع به این موضوع مثلا هیچی نمیگی؟ طرف گفته بود که خب این یه پیج علمی هست ، چه ربطی داره اخه ؟ بعد اون مجازی ها چون توی اون شبکه زیاد فعالن و زیادن حمله میکنن به کسایی که ساکتن که چرا هیچی نمیگیین؟ و این بده و مثلا پیجی در اینستاگرام به سختی به یه جایی رسیده باشه اگه چیزی نگه که میخورنش و اگه مخالف باشه ریپورتش میکنن و در هر صورت مجبوره با جو همراه بشه و این واقعا بده. یعنی در واقعیت و کف جامعه یه خبره ، توی مجازی مردم کهکشان رو هم فتح کردن رفتن .

 

2.. همیشه هر چیزی ، یه دوره ای داره که باب هست و ادم باید وقتی رفت سروقتش باید از اون منابع جدیدش استفاده کنه ، بعضی استثنا هستن ولی همه که نه ، مثلا من 2 سال پیش یه موضوعی برام جالب بود و کلی ویدیو درباره اش دانلود کردم و الان که دارم درباره اون موضوع فعالیت میکنم میبینم که نه اون مطالب دیگه جذاب نیستن و دارم پاکشون میکنم ، کلی از فضای هارد و لبتابم رو خالی کردم. البته کلا من به ارشیو سازی علاقه دارما ولی بعضی مطالب ارزشش رو ندارن و ارزش ندارن که بمونن.

 

3.خب تا این مقدار برای امروز کافیه

": )

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

📌.رسم و رسوم ازدواج ( پارت اول = سیستان )

سلام

توی صحبت هایی که من با دوستم در مورد رسم و رسومات داشتیم  ،من رسم محل خودمون رو گفتم و دوستم رسم و رسوم خودشون ، بعد دیدم این کامله ، گفتم یه یاداشت جدا براش بذارم و بعدا منم رسم خودمون رو براش یه یادداشت بذارم و بذارم توی یه دسته بندی که بهش بشه دسترسی داشت و خوند.

 

من کامنت ایشون رو اینجا میذارم.

ادامه مطلب

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

📌. تولدم مبارک ": )

نمیدونم چی بگم

ولی خوشحالم 

 

": )

 

++بانکم بهم تولدمو تبریک گفته!

خخخخ

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

📌.پرواز تا بهشت

 

باورم نمیشه این خبر

روحشون قرین رحمت الهی 

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

📌.وقتی عروس گفت بله!

سلام 

خب اجازه بدین که از همون روزی ماجرا رو تعریف کنم که ما رفتیم شمال با جزئیاتی که الان ازش یادمه ، مادر و خواهرم یه روز زودتر همراه خاله ام اینا رفتم شمال که اونجا کمک کنن ، بهرحال مراسم عروسی بود و کار زیاد و ما فردا صبحش ساعت 3-4 بیدار شدیم که راه بیفیتم ، اما گمونم من تا ساعت 12 اش بیدار بودم و یه کاری رو باید انجام میدادم ، دقیق یادم نیست پیدا کردن کلیپ ها بود یا چی؟ اما 12 خوابیدم و تا بابام ساعت 3.30 صدام کرد که پاشو ، من فقط با چشمان نیمه باز رفتم و توی ماشین نشستم و همین ، بدون هیچ غرغری و بارون خیلی شدید هم میزد ، از همون بارونی که بعد عروسی فاملیمون اومد ، اصن یه وضعی بود که ... بعدها که برگشتیم دیدیم یه جاهایی از اسفالت جاده بر اثر این بارون ، چاله ایجاد شده.

 

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

📌.فن بیان عملی در عروسی ": |

سلام

به یه جشن عروسی دعوت داریم

و سرم خیلی شلوغ شده امروز و تا اخر هفته که برگردیم

میخواستم کامنت ها رو جواب بدم ولی میترسم هول هولکی بشه و یه چیزم میخواستم توی جواب بگم که گفتم اگه بگم ممکنه از قلم بیفته

پس باشه وقتی که برگشتم جواب بدم

 

مرسی ": )

۱۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

وقتی زمان و مکان تنگ میشه!

یه تجربه ای داشتم من که شاید اولین باری بود که اینجوری میشدم و دوست داشتم بنویسمش ..

 

من این کتابخونه ای که میرم ، تایمشو زیاد کردن که خوبه ، نزدیک هم هست ، بعد تو حسن اباد که میرفیتم ، اونجا گربه زیاد داشت و داشتی یه چیز میخوردی ، این گربه ها هی دورت میچرخیدن و حس معذب بودن داشتی ، اینجا هم یکی هستی ولی کم پیش میاد ، حالا من اون روزی تصمیم گرفتم که از پشت کتابخونه وارد فضای سبز بشم چون اونجا هم گل و گیاه داره و حس خوب میده ، بعد داشتم میرفتم دیدم یه سگه اونجا نشسته این تا منو لقمه به دست دید هی دم تکون میداد و هی هر جا میرفتم دنبالم می اومد ، اولش بهش یه تیکه نون انداختم ، اولش تخ کرد و نخورد ولی بعد دیگه گمونم زیاد گرسنه بود و دیگه اونم خورد ، بعد اونجا پارک ماننده و بلوار داره و شاید مثلا از جلوی کتابخونه ، یعنی اون نمایی که رو به فضای سبزه تا پایین ترین قسمتش ، باز برای اینکه مطمئن باشم با گوگل ارث متر زدم ، حدود 30 متر هست ولی حالا مثلا من توی فاصله 10 متری کتابخونه بودم و دوم و اطرافم ادم بود ، ولی یه لحظه دیدم این سگه هی یه جوری دورم میچرخه و حتی دیگه دم نمیزنه که ازش ترسیدم

 

حالا اونجوری هم نبود که مثلا بگم حمله کنه ، ولی دقیقا حس این بود که میتونی فرار کنی ولی دنیا برات اونقدر تنگ شده و این فاصله کوتاه برات کیلومتری هست ، حتی من سعی میکردم که عقب عقب برم تا خودمو به اون کتابخونه نزدیک کنم ولی این ول کن نبود ، و من اون حس خوبی که مثلا غذا بدم و اونم تشکر کنه رو دیه نداشتم ، حس ترس داشتم و اصلا حس خوبی نبود. انگار که مکان برات خیلی تنگ بشه. دقیقا انگار انگار که به یه چیزی خیلی خیلی نزدیکی و حتی دست دراز کنی میتونی برش داری اما نمیتونی و به تصورت میرسه چقدر دوره ازت. همچین چیزی.

 

اولین باری بود که همچین تجربه بدی داشتم. حالا باز سگه مثلا دندون نشون میداد یا پارس میکرد تکلیف مشخص بود ، حالا من یه کاری می کردم ولی اونطوری هم نبود اخه. انگار که بخواد یه چیزی رو فقط بهت نشون بده و تو فقط حس کنی بگه ببین ، زمان و مکان برات تنگ میشه ها ، اونطوری. خدا برا کسی اینو نیاره.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..