نینی سایت خبیث

سلام ؛

اول از همه بگم که از نینی سایت برای همیشه اومدم بیرون ، نه اینکه اکانتم رو بگن که تعلیقش کنن ، نه ، بلکه زدم تمام رمزهاشو کلا از همه ی آرشیوم پاک کردم! به همین راحتی ، حقیقتا نینی سایت یه شبکه اجتماعی خوب بود ولی نه تا زمانی که از خط قرمزهایی که من مدنظرم بود عبور نکرده بود ، بعدش که عبور کرد دیدم واقعا کاربرها ، بی تعارف ، کارگر بی جیره و مواجبی هستن که عملا بصورت رایگان فقط برای اون سایت تولید محتوا میکنن و اونا رو از کمترین حق و حقوق خودشون دارن ( و البته کردن ) محروم میکنن و زبونشون هم چندین متر درازه که همینه که هست. عین همین ماجرا رو سالها قبل توی بلاگ اسکای دیدیم ، همین الانش برین توی وبلا

 دوست ، هر صفحه از وبلاگشون رو باز میکنی یه ویدیو بدون صوت پخش مشه!!!! همینا پر پر پر رو اون سری تو جواب ایمیلم گفته بودن که نه میدونی کاربرها کدهای مخرب میزننن ، اره ارواح عمه ات! بلاگ بیان چی؟ صادقانه بگو میخوام تبلیغ بذارم ، نه ، میخوام یه تبلیغ زورکی توی پاچه همه تون بچپونم ، شماها برام پول هستین پول ، بازدید بیشتر پول بیشتر ، اره پوووووووووووووووووووووووووووووووووووول ، مونا تهرانی هم همینه ، همه جای سایت تبلیغ گذاشته و حاضر نیست هیچ تاپیکی ازش حذف بشه و دنبال پوووووووووووووووووووووووله ، یه همچین جایی ارزش موندن داره؟طرف تاپیک زده ، نزدیک 300 تا لایکش کردن که بهمون حذف تاپیک بدن ، 10 نفر گزارش زدن تاپیک تعطیل شده یعنی عملا براشون رای ادم ها هیچ ارزشی نداره و یه کاری هم کردن که خودکاربرها توی رقابت با هم افتادن تا هی یه تاپیک پر بازدید بزنن تا دیده بشن ولی در عمل برنده این تاپیک ها خود شخص خانم مونا تهرانی هست! با عرض معذرت ولی مثالش مثل اسب عصاری هست که چشمهاشو بستن و اون هی داره واسه خودش میره در حالی که نمیدونه داره دور خودش میچرخه!!! منم یه زمانی توش از 1400 بودم ولی وقتی دارن یه سری چیزها رو عوض میکنن و واقعا هم معلوم نیست چه فکری کردن دارن تغییراتو اعمال میکنن دقیقا همین طرز فکر رو میشه داشت.چرا من باید تاپیک بزنم که سودشو یکی دیگه ببره؟! اره من خودم یه زمانی تاپیک از زبان ادمین زدم و بازدید خوبی هم گرفت ولی اون زمان باز بد نبود ولی الان دقیقا یعنی ، دور از جون ، خرحمالی کنی ، پولت رو بهت ندن که هیچی ، یه 4 تا حرف هم بارت کنن. 

 

باز بعضی دوستان همچنان هستن ، امیدوارم برای اونا سایت مفید باشه ، من که حتی حاضر نیستم یه تاپیک دیگه اونجا بزنم تا سودشو خانم تهرانی ببره. کیسه کیسه اون پول ببره اونوقت ما کاربرا از ساده ترین حقوق خودمون منع بشیم. اصن بهش فکر میکنم یه جوری میشم. شایدم دارم تند میرم بخاطر عصبانیت از سیاست های خصمانه اونها. صاحاب نداره اونجا که ، مخصوصا صبح ها ، شاید در حد اینکه یه تجربه یا مشاوره بگیری همین و گرنه به شدت محیط اعتیاد آوری داره ، اولش شاید تفننی باشه ، ولی خدا نکنه ادم معتاد لایک و نوتیفش بشه. خونه خراب کنی هست اصلا.

 

ولی با تمام اینها سیاست خوبی داره که تونسته این کارها رو بکنه تا کاربرهاش براشون بی مزد و منت کار انجام بدن . این حرکتش عالیه و اصللا میشه همین تکنیک رو جاهای دیگه هم استفاده کرد. 2 سر سوده اصلا ، کاربرها تاپیک هاشون لایک میخوره و تند تند نوتیف میگیرن ، مدیریت هم لابد میگه وای چه خوب امروز هم بازدید سایت عالی بود ، خب تبلیغات بگیرین ، بیشتر همه جا تبلیغ بذارین. همه جا همه جا .... حتی اصلا در شانش شاید نباشه بیاد با من کاربر حرف بزنه ، نینی یار مگه اونجا نیست ؟ همینه که هست ، شکایت ها رو اونجا بهش بکنید. پول اونم من میدم ، نخواست بمونه ، یه اگهی استخدام دیگه توی روزنامه ایران میزنم! اینقدر ادم هستن با حقوق کمتر بیان! 

 

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Amir ..

کاریکاتورها و توئیت ها!

1.کاریکاتور _ ایران در شهریور 1320


 

ایران یه زمانی ضعیف بود ، قدرت بازدارنده نداشت ، نه اینکه نخواد ، واقعا حکومت وقت قدرتشو نداشت ، شاه وقت دقیقا همینو گفت ( کلیک کن )

اما الان دیگه اون زمان نیست ، اون گربه بزرگ شده و الان قدرت بازدارندگی داره. میتونی بزن ببین چجوری پاره ات میکنه .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Amir ..

مانور عجیب موشک ایرانی

از بین ویدیوهای مختلفی که از اینور و اونور دیدم ، این برام خیلی جالب بود ، 3 مرحله ای هست و ادم بار اول که کلیپ رو میبینه خیلی متوجه نمیشه چون خیلی سریعه  ، اینطوری هست که : ( کلیک )

 

1.اول با زاویه 30 درجه میاد و حرکت میکنه

2.یهو جا خالی میده و مستقیم حرکت میکنه

3.یهو بازم از مستقیم به 30 درجه تغییر مسیر میده و میاد پایین!

 

و کل این ماجرا توی 3 ثانیه است ، دیدین یه مگس یه جا نشسته دستتون رو ببرین جای خالی میده یا یه سری مگس ها همینطوری هست پروازشون در کسری از ثانیه یهو جابجا میشه ، واقعا پرتابه عجیبی هست و ادم کیف میکنه.


توی یادداشت پایین گفتم که اگه ایران قدرت نظامی داشت ، جنگ با عراق اتفاق نمی افتاد یا اصلا همون بی طرفی ایران در جنگ جهانی دوم ، این کلیپ رو ببینید ، خود محمد رضا شاه درباره عاقبت بی طرفی ایران توی جنگ چی میگه ( کلیک )

 

هر زمان حکومت مرکزی ایران ضعیف شد ، اصلا کاری به دین و مذهب حکومت کار ندارم ، میگم جلوتر ، هر زمان که ضعیف شد ، بهش تجاوز کردن و تحت اشغال در اومد ، هر زمان هم که قوی شد ، هم از خودش دفاع کرد و هم سرزمین های دیگه رو جزو خاک خودش کرد. مثلا یه زمانی این مملکت تحت تسلط اعراب بود ، مغول ها اومدن هم حکومت اعراب رو خاتمه دادن و هم ایران رو بردن زیر سلطه خودشون ، از اونور ایران در بازه هایی که قدرت داشت ، مثل زمان هخامنشی یا شاه عباس ، دشمن های خارجیش رو شکست داد و اقتدار داشت. 

 


 

پ.ن : تحلیل جواب حمله ایران به اسرائیل از زبان سرهنگ فرشاد فروزش ( کلیک )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Amir ..

قدرت موشکی ، قدرت بازدارندگی ایران

سلام ، خدارو شکر ": )

به قدرت نظامی کشورم خیلی خیلی خیلی افتخار میکنم اما به اقتصادیش که نه ، انشالله که اونم درست میشه ولی به قدرت نظامیش خیلی خیلی ، کجان اونا که اونموقع که ایران عین الاسد رو زد ، هیچی نبود فقط 4 تا موش و سوسک مردن و یا اینکه گفته بودن از قبل میدونستن و بهشون رسونده بودن ولی همون زمان من توی توئیتر بودم و توییت های مسئولای امریکایی رو می دیدم و ناخواسته اعتراف میکردن و بعدم به مرور ترامپ میگفت چیزی نشد ، سردرد اروم گرفتن! اون زمان شات نگرفتم تا در تاریخ ثبت کنم.

 

ولی سر اغتشاشات و تظاهرات برلین و اینا همه رو گذاشتم ، این یکی دو روزه ، هم رسانه ها رو نگاه میکردم هم تلگرام اسراییل به فارسی و اینترنشال ولی جالبته خودشون ناخواسته اعتراف میکنن ، اسراییله میگه وای همه چی خوبه  من چقدر خوشحالم ، بعد اینترنشاله میگه مردم اسراییل توی ترس و لرز بودن ، یا اینترنشنال و اون اسراییله میگه ما 99 درصد پرتابه ها رو زدیم ، بعد توی بی بی سی انگلیسی سرهنگ نظامیشون میگه 7 تا موشک هایپرسونیک ، خورد و هیچکدومشو هم نزدیم و جالبیش اینه که حتی دوربین لایو گذاشتن از اسراییل هم الان. جمع کنید دروغ هاتون رو ، قدرت نظامی ایران داره برمیگرده به جایگاه خودش. اسراییل کم چیزی نیستا ، این دفاع از کشورش یه موضوع فوق العاده حیثیتی هست ، همه چیز رو برای بقای خودشون میکنن. حتی من فکر میکنم که اونا امشب بعد از اینکه از جلسه شورای امنیت جواب نگرفتن ولی بیکار نمیشینن ، دفاع از موجودیتشون براشون خیلی مهمه ، اگه نزنن نه اینکه نخوان ، نه اینکه نمی تونن ، اتفاقا میخوان ولی نمی تونن چون باید قدرت موشکی قدرتمند ایران رو قبول کنن ، باید قبول کنن این قدرت رو ، باور نمیکنن ، پایگاه نواتیم رو نگاه کنن. و شایدم یه عکس ازش بذارن جلوی چشمشون که یادشون نره.

 

خداییش من این سقوط ازاد موشک های هایپرسونیک رو روی پایگاه هاشون رو سقوط میکنه رو میبینم واقعا واقعا لذت میبرم. دمتون گرم. کشور که قدرت نظامی نداشته باشه ، میخورنش . حذفش میکنن. کی گفته بود دنیای امروز دنیای موشک ها نیست دنیای گفتمانه؟! برو باو ، ایران دور تا دورش اشوبه و جنگه ، بعد سلاحش رو بذاره زمین؟ نه اتفاقا قویترش میکنن. اگه ایران این قدرت موشکی رو سال 59 داشت جنگ میشد؟ اگه ایران قدرت داشت سر جنگ جهانی که اعلام بیطرفی کرد ، اشغالش میکردن؟ کشور باید قدرت نظامی و اقتصادی رو با هم توام داشته باشه ولی خداروصد هزار مرتبه شکر که نظامی قوی شده که بهش چپ نگاه نکنه ، هم اون و هم اینکه محموله های سوختش رو با ناو جنگی اسکورت میکنه ، امریکایی ها فقط دارن نگاش میکنن. من خیلی خیلی لذت بردم. اونا نه اینکه نخوان ، نمیتونن.

 

ناوجه ایرانی میره جلو ناو ایرانی و براش کری میخونه ، اینا یعنی چی؟ من خیلی لذت بردم ، خیلی غرورم یه جوری شد ، چشام اشکی شد. ایران باید یه جور قدرت نظامی داشته باشه که ایران بقیه رو تحریم کنه ، یه زمانی ناو هواپیمابر امریکایی ( منظورم نیروی دریایی امریکا ) هست علیه یه کشور راه میفتاد ، حکومت اونجا عوض میشد ولی الان یه جوری شده ناوها انگلیسی و فرانسه دانمارکی ، یمن رو ول میکنن میرن سمت دریای سرخ میگن که ما اماده تنش در این سطح نیستیم. بعد چند ماه قبل اصلا خبر اومد که یمن موشک هایپرسونیک داره!!! اینو هر کشوری نداره. دم قدرت نظامی ایران گرم. بازم دارم میگم بقای اسرائیل یه موضوع فوق العاده حیثیتی هست . فوق العاده فوق العاده براشون مهمه. من گمون نمیکنم بزنن ولی هیچی از اونا بعید نیست. اما واقعا با اتفاقی که افتاد یه فصل جدید شروع شد.

 

به امید ایران اباد با اقتصادی قوی و پویا و کشوری بدوم تحریم


 

بعدا" نوشت : این رو باید اضافه کنم ، الان این یادداشت من به اون معنی نباید باشه که بگین من جنگ طلب هستم ، نه ، یادمون نباید بره که اسراییل در سالهای اخیر چیکار کرد ، چقدر ترور کردن؟ از شهدای هسته ای و اخیرا هم حمله به کنسولگری ایران در دمشق ، ایران هی هیچی نگفت هیچی نگفت هی ایران میگفت صبر استراتژیک و چه و لابد اونا فکر میکردن که لابد ایران نمیخواد چیزی بگه یا میترسه یا چی ، باید ایران جلوی این پر رو بازی ها سگ هار منطقه ، اسراییل رو میگرفت ، دیگه ببین اسرایل چقدر وقیح بوده که سران نظامی گفته من بعد هر اتفاقی علیه شخص و منافع بیفته ما از داخل خاک ایران میزنیمش.باید با این سگ هار همینطوری رفتار کرد. یه ویدیو هست از سرهنگ فرشاد فروش راجع به سیاست خارجی اسرائیل ، اگه گذاشتم حتما اونو ببیند. اینجور که ایشون میگن بقای اسرائیل برای خودشون خیلی مهمه و میگه من پای بقای کشورم هستم حتی اگه خودم ( خود اسرائیل ) از خودمم تلفات بدم.

 

این کلیپ رو حتما ببینید

 

منش سیاسی اسرائیل در روابط بین الملل ( کلیک )

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Amir ..

شروع مجدد ": )

سلام

اول از همه سال جدید رو تبریک میگم

انشالله که سال خوبی داشته باشین

الان دارم یه دستی تایپ میکنم چقدری سخته

حسش نیست با اون یکی اخه

 

ولی خلاصه بخوام بگم اینطوری شده که دیگه از یه سری چیزا فرار نمیکنم و نمیتونم هم فرار کنم و خواسته یا ناخواسته باید باهاشون روبرو بشم

اما توی این مرحله از زندگی میدونستم به نقطه ای میرسم که باید برم سراغ حافظه و راهکارهاش . یه زمانی با دوستانم زبان نصرت رو تمرین میکردیم. متد جالبی بود که کمک میکرد به یادگیری و حالا از اون متد جای دیگه برای حافظه میخوام استفاده کنم. فعلا همین تا ببینم این روش جواب کار منو میده یا نه

 

این مدت اخیر هم تو نینی سایت بودم و الانم اینجام تا وقت بذارم روی چیزی که منتظرش بودم

چندین کلیپ و کتاب صوتی درباره حافظه ؛ حالا گفتم تست میکنم اکی بودن که میذارم و البته به شرط نتیجه گرفتن خودمه

 

همین دیگه 

------------------------------

پ.ن 1= اولا خیلی خوشحال شدم دیدم دوست قدیمیم گلابتون بانو برگشته!

پ.ن 2= گوشیم اذیت میکرد زدم فکتوری ریستش کردم دیگه پاک پاکه :دی

 

 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

شبکه های اجتماعی

مثلا همیشه من برای دوری از شبکه های اجتماعی ، من اونا رو از روی گوشیم پاک کردم و چون من چندباری از تلگرام رکب خوردم ، این سری برداشتم توی تبلت اونو نصب کردم که از اونور ، اگه خواستم مجددا روی گوشیم تلگرام نصب کنم کدش رو از اونور بردارم. کلا باید یه سری چیزا رو که وسوسه انگیز هستن برام پاکشون کنم. کاش 2 تا گوشی داشتم اصن اینهمه داستان نداشتم :دی

 

 

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

عروسک مدی من

در ادامه یادداش قبل باید بگم که دیروز که رفته بودیم برای خرید ، من چشمم این عروسک کوچیکه رو گرفت و خریدمش ، اون عروسک بزرگه رو دیجیکالا برام اورد که قیافه اش اصلا شبیه اونی که توی عکس هاش بود نبود ولی این کوچیکه چرا ، ولی خب این کوچیکه رو که حالت جا سوئچی داره.

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

برف قشنگه اما به شرطی که داخل خونه باشی

سلام 

دیروز یهویی تصمیم گرفتیم که بریم لباس های عید رو از تهران و با حواله هایی که داشتیم بخریم ، حتما میدونید که این سامانه جدید باعث بارش برف توی تهران شده ولی توی شهرما هیچ خبری از برف نبود . ما ساعت 1 اینطورا راه افتادیم بریم سمت تهران ، تهران برف به اون صورت نمیزد و انگار که هوا گرم باشه و برف بزنه و روی زمین نشینه همونجور ، هیچی تا ما راه بیفتیم و ماشین رو بذاریم توی پارکینگ و بریم دم فروشگاه اول گمونم 4-5 شد چون یه جاهایی رو چون BRT دیر می اومد ما پیاده رفتیم . اولین لباس رو مادرم گرفت و بعدم پیاده راه افتادیم سمت مترو و فروشگاه دوم که باز اون سمت رو ما یه قسمتیش رو پیاده رفتیم ولی یادمه ساعتی که از فروشگاه دوم که من لباس خریدم و زدیم بیرون و برف اونجا شروع شده بود دور و بر 7 بود که تا برسیم به دم پارکینگ و ماشین گمونم 8.30 شد و تا من برف روی ماشین رو پارک کنم و راه بیفتیم ساعت 9 شد.

 

حالا توی اون پارکینگ که بودیم یه خانمه اومد گفت اقا بیا نگاه کن ببین سوئیچ ماشین شما به ماشین من که تیبا هست میخوره؟ چی شده بود؟ ماشینش رو روشن کرده بود و اومد بیرون از ماشین و یهو ماشینش که روشن بود قفل شد و این موند بیرون ماشین. ماشین پارک کردنی هم یکی اومد گفت اقا اینجا چندتا پارکینگ داره؟ من ماشینمو زیر درخت پارک کردم الان نمیدونم کجا پارکش کردم و پیداش نمیکنم.

 

عجب ماجرایی

-------------------

از داستان خودم خیلی دور نشیم ، ساعت 9 شب راه افتادیم البته برفش ریز بود و تا یه جایی مثل همیشه ترافیکش معمول بود و ماشینها پشت هم در حالی که فلاشر میزدن میرفتن ، از یه جایی به بعد شدت برف بیشتر شد ، بعد دیدم که ماشین لاین سمت چپ من که نمیدونم زانتیا بود یا سمت در حالی که داره راه میفته ماشینش لیز میخوره و میاد سمت لاین بغلیش . گفتم یا خدا .... خون خونمو داشت میخورد که عجب کاری کردیم ... بعد یه جا دیدم ماشین خود ما هم داره لیز میخوره ، اونم وسط اتوبان که نهایت سرعت 10-20 کیلومتر هست و ما هم نهایت با دنده 1-2 داریم میریم. خدا خیر بده به این راننده ها که اینجا فاصله شون از همدیگه رو زیاد کردن . برف هم حدود یک سانت کم جاده رو گرفته بود و قشنگ مشخص بود و مادرم یگفت روی مسر چرخ که ماشینا میرن برو . هیچکی جیک نمیزد و بعضیا هم که توی راه ماشینشون رو کنار زده بودن و منم اومدم سمت راست جاده که هم سرعتم رو تا جای ممکن کم کنم و هم اینکه اگه احیانا لیز خوردم یه طرفم گارد ریل باشه.

 

هر جور که بخوام توصیفش کنم تجربه ترسناکیه . ولی میتونم بگم دم راننده ها گرم که فاصله شون رو خیلی زیاد کرده بودن ، حداقل 3-4 متر از همدیگه ، یعنی شما تصور کن توی جاده ای که در حالت خشک جاده ، 3 لاین رو میکنن 6 لاین و همه چسبیدن به همدیگه ، حالا همون 3 لاین  و هرکدوم 3-5 متر فاصله. اصن نمیتونم توصیفش کنم جز اینکه خون خونمو میخورد و واقعا ترسناک بود ، یا خدا نکرده یکی لیز بخوره بزنه به ما یا ما لیز بخوریم بزنیم به یکی دیگه

 

بعد مثلا این فکر هم اومد به ذهنمون که خب امشب بریم خونه یکی از فامیلامون و سمت منطقه ما که کوهستانی تره نیایم ولی در کمال تعجب هر چی بیشتر به شهرمون نزدیک تر میشدیم ، شدت برف کمتر و وضعیت جاده بهتر میشد . انگار که برف فقط واسه تهران باشه. البته داخل شهرمون هم برف میزد و جاده هم سفید بود. اصن یادم نمیره من سرپایینی تند رو با دنده 1 اومدم پایین با اون فشاری که به موتور می اومد. از لاین بغلی اومدم کسی خواست بره بره ولی خب یه سری ها بودن که حتی توی این هوا هم عین خیالشون نبود و من دعا دعا میکردم برای هیچکی هیچ اتفاقی نیفته.

 

تا در نهایت ماشین رو اوردم توی مجتمع و اون پایین تر پارکش کردم. وقتی رسیدم داخل خونه فقط دوست داشتم بشینم رو زمین و دستام هم میلرزید . 

 

برف قشنگه ااما به شرطی که داخل خونه باشی 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

متولد شده در آنسوی پرتال

چیزی که میخوام بگم هم عجیبه و هم نمیدونم میتونم خوب توضیحش بدم یا نه ، حتی اگه اسمش رو بشه خودآگاهی گذاشت.اصلا شاید اخر این یادداشت شما بهم بگین که برو پیش تراپیست ، شایدم اونو یه نعمت بدونید. واقعا نمیدونم و قضاوت هم نکنم بهتره

 

-------

این یادداشت های اخیر من رو خونده درباره نگاه روح و اینا؟ همه اینها رو سالها بود که داشتم ، اما یه شب جادویی فرا رسید ، من گفتم از پسش برمیام و انجام میدم ، ترس هام رو گذاشتم کنار و بدون توجه به موقعیت شبانه روز ، که شب هست یا روز ، رفتم یه کاری انجام دادم و به نظرم این پورتالی که من بازم کردم باعث یه اتفاقی شد که الان داره خودش رو نشون میده. خیلی خلاصه بخوام بگم من نگاهم رو ، اینکه الان شب هست یا روز یا چه ساعتی هست رو در نظر نگرفتم ، یه شب تصمیم گرفتم فردا ساعت 4 صبح بلند بشم و ساعت 4.30 برم توی این مجتمع حدود 8 کیلومتر بدویم. این دویدن اصلا چیز عجیبی نیست چون من مثلا 12 کیلومتر هم دویدم ولی اون چیز عجیب اینه که انگار از اون روز ، یه چیزایی در من تغییر کرد.

 

مثل اینکه تخمی باشه و کم کم بعد از اینکه نور و پرتو خورشید و افتاب بهش بخوره ، شروع به تکون خوردن بخوره و اروم اروم ترک های ریز برداره و موجودی متولد بشه ، یه چیزی شبیه به این و انگار در درون من الان 2 تا هستیم ، یعنی من خودم هستما ولی اون نگاه خوداگاه هم هست ، یه جور قابلیت سوئیچ کردن. که انگار بیشتر چیزی که حاکم هست اون نگاه خودآگاهه . نمیدونم.

 

میدونید چرا میگم اون روز؟ چون اون تنها روزی بود که با خودباوری کاری رو شروع کردم که همیشه ازش فرار کردم ، انگار بذری که حالا جوانه زده. یه همچین چیزی ، انگار که ادم پوست بندازه و یه موجود جدید متولد شده باشه. انگار که افکار قدیمی رو دور بریزی یا ملافه های سفید روی وسایل که روی اونا کلی خاک جمع شده رو کنار بزنی و چیزی که اون زیر هست رو ببینی که سالها دور از چشمت بوده رو ببینی.

 

 

بذارین ساده تر بگم ،  توی یادداشت هام اشاره میکردم که مثلا با ازدواج مشکل شخصی دارم به خاطر یه حرف و یه دیالوگ برای سالها خیلی دور ، حالا بیاد بگه که اونم جزئی از زندگی هست با تمام خوبی ها و بدی هاش. اممم ، خب تقریبا تا همینجا میتونم بگم و شناخت بیشتری ازش ندارم ، میتونم بگم که اون نگاهش کاراکتری هست و از بالا نگاه میکنه ، مثل اینکه کنترل کنه بگه ، اهان نه ، البته من قبلا هم حرفاشو گوش میکردم ها ف مثلا وقتی کسی حرفی میزد میگفت اینجا اینو بگو ، اینجا سکوت کن ، اینجا تشکر کن ، اینطوری ولی الان اینطوری شده که میگه من روی این کاراکتر که خودم باشم بگه این کاراکتر باید اینا رو خلق کنه ، نمیگم من خلق کنه ، اون میگه این باید خلق کنه

 

چیز عجیبی که تا الان ازش ندیدم . تا بعد ببینم که چطوره

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

خرید قبل از عید و موتور سواری

سلام ،  دیروز تصمیم گرفتم خرید هایی که داشتم رو انجام بدم ، یعنی اول میخواستم همه رو از دیجیکالا بخرم ولی یه موردی پیش اومد که یه بخشی از خرید حضوری شد ، من میخواستم پرده سبز و پایه هاش رو بخرم با رینگ لایت و یه سری دفتر و کتاب دیگه ، تجربه خرید دفتر و کتاب رو دارم ولی تجربه اینکه یه چیز بخرم بعد اونا بگن که این شاید بار سنگین هست رو نه ، یعنی اونا پرده سبز رو با پایه هاش گذاشتن توی دسته بندی بار سنگین و نوشت که این پس کرابه هم داره. من زنگ زدم بهشون گفتم اکی ولی خب کرابه اش چنده من بدونم اخه؟ گفتن که نه نمیشه شما باید کل هزینه اش رو پرداخت کنید بعد پس کرایه رو ما زنگ میزنیم میگیم. من توی اسنپ وانت مثلا از یه نقطه که اون کالا از اونجا ارسال میشد رو زدم تا خونمون که نوشت کرابه 500

 

بعد دیدم خب اینکه نمیشه که ، بعد اصلا میرم حضوری میخرم چرا کرابه اونو بدم. در نهایت من 300 دادما ، حالا میگم چطور ولی ارزشش رو بخاطر تجربه ها داشت. اول رفتم بازار مبایل ، بخاطر رینگ لایت ببینم که اصن اینا چی هستن و نور دهیشون چقدره ، یه سوالی هم داشتم که خیلی برام مهم بود ، رفتم و هم سوالم رو پرسیدم و هم ببینم این رینگ لایت ها چه ابعادی دارن؟ از 900 بود تا 2600 ، کارتشو گرفتم حالا بعدا میام.

 

بعد رفتم سراغ خرید حضوری پرده سبز . منتها اینا تو سایتشون ادرس رو توی گوگل مپ گذاشته بودن ولی من یه اشتباه کردم ، بد متوجه ادرس شدم و حالا اون نقطه هم یه جوری بود که از مترو دور بود و در هر صورت باید اسنپ میگرفتیم ، خلاصه اول رفتیم یه ایستگاهی که تقریبا دور بود ، من اسنپ گرفتنی دیدم داره میزنه 100 تومن ، گفتم بی خیال ، برگشتیم یه ایستگاهی که بهش نزدیک تر بود ، این سری اسنپ زدم دیدم نوشت 50 تومن ، من اسنپ رو شارژ کردم ولی هر چی منتظر اسنپ وایسادم نیومد. مادرم یه تاکسی گرفت ، بعد گفتیم تا فلانجا چند؟ گفت 50 ، گفتیم اکیه و باهاش رفتیم.

 

منتها این اقا یه سری اطلاعات جالب در خلال گفتگوهامون بهمون داد و اون اینکه برای جانبازای جنگ که بالای 5-6 ماه سابقه دارن یه چیزی ماهانه بهشون به اسم معشیتی میدن. ما که اینهمه بنیاد می رفتیم از چیزی خبر نداشتیم و هی میگفتن نه اصلا هیچی نیست و اینا و این قضیه برای همین چند ماهه و اصلا هم مهم نیست طرف شاغل باشه یا نه. میدونید انگار مثل بانکی ها ، تا یه بودجه میان سریع خودشون وام برمیدارن بعد بقیه مردم میرن اقا بودجه اومد ما وام برداریم؟ نه خبری نیست ، حالا خلاصه بعدا بریم سراغش ( این با فجرانه ی اخیر فرق میکنه) کلا جانبازهای زیر 25 درصد رو اینا خیلی ادم حساب نمیکنن. دیدم دیگه ، کسی گارد برای من نگیره که زیاد دنبالش رفتم ولی خب نامه زیاد میدن . بگذریم

 

رفتیم و رسیدیم و دنبال ادرس گشتیم و دیدیم یه واحد پر از این فون های کروماکی از همه رنگ ، البته من صبح هم تماس گرفته بودم که اینو میخوام ، خرید حضوری اکیه؟ گفتن اره ، ولی بعضی جاها طرف ادرس میذاره ولی خرید حضوری رو نداره. هیچی خلاصه رفتم گفتم این ابعاد و این پایه هاشم میخوام اول ، یعنی قسمت من بودا ، مثلا فون 2.5-4 که یکی بهم گفت اینه ولی مشکل ابعادش بود . اینو من چطوری 2.5 متر فون رو بگیرم هی با خودم تو تهران بچرخونم؟ ماشین هم یه جای دیگه تهران تو پارکینگ بود ، گفتیم خودتون چطوری اینا رو میفرستین اصلا؟ گفت با موتور. گفتم واقعا؟ این 2.5 هستا ، کفت باشه . من زیاد فرستادم . خلاصه گفتم خب پس بذار ما برسیم دم ماشین اینو با موتور بفرست و زمان بندی مون هم تقریبی روی هوا که درست بود و حدود یک ساعت زمان نیاز بود تا از اون نقطه برسیم دم ماشین مون توی پارکینگ سرکار پدرم.ما راه افتادیم سمت مترو و بعدم BRT ، بعد نیم ساعت مونده بود به زمان مقرر ، دیدم این اتوبوس BRT نمی یاد اصن

 

گفتم واویلا که الان اون موتوری میاد سرقرار و من نرسیدم ، به مادر گفتم ببین من یه موتور میگیرم میرم تا شما با BRT بیای ، گفت باشه ، حالا از کجا باید موتور میگرفتم؟ دیدم این موتوری ها توی این لاین اتوبوس زیاد میرن و میان هی دست تکون دادم موتوری موتوری وایسا تا یکی وایساد و گفتم چند و قیمت داد و راه افتاد . دیگه جونم براتون بگه که این دفعه دومه که در طول یکی دوسال اخیر سوار موتور شدم ، سری قبلی برای این بود که به تراپیستم به موقع برسم. اقا من به موقع و زود رسیدم اما مادرم هم با brt اومد ولی موتوریه نیامد!!! خخخخ

 

هیچی دیگه ، یه چند دقیقه بعدترش موتوری زنگ زد کجایی و من کجا بیام ( ادرس تقریبی رو داشت ولی خب باز تماس گرفت ) اومد و تحویل گرفتم و حالا خان بعدی ، جا دادن یه فون 2.5 متری توی ماشین بود که الحمدالله این رو تجربه داشتیم  ، روی باربند هم میشد گذاشت ولی احتمال بارندگی بود و ممکن بود خراب بشه . دیگه اینطوری شد که بصورت اریب ، نصف این خورد ته ماشین و اون یکی سرش هم رفت زیر داشبود ، البته وسطش رو هم کمی کج کردم قشنگ جا بخوره.

 

ولی ولی تجربه موتور سواری خیلی خوب بود ، اصن موتور برای ترافیک تهران واجبه

------------

اهان اینم بگم ، حالا بعدا وسایل دستم رسید میگم ولی 2 تا کتاب و یه عروسک ، از اینا که حالت خوشحالی و غم داره رو گرفتم و بعدا درباره شون یادداشت میزنم

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..