تلگرام!

مدتی پیش بنا به دلایلی ، هر چه پیام رسان توی گوشیم بود رو پاک کردم ، همه رو ، فیلترشکن هاشم پاک کردم ولی سعی کردم روی لبتابم ، اونا رو داشته باشم. مخصوصا تلگرامم رو . منتهی نمی دونم چرا فیلترشکنم نمی تونست تلگرام رو توی لبتاب برام بالا بیاره ، اون اول خیلی برام مهم نبود گفتم حالا نیاورد دیگه . بی خیال

 

تا امروز و این یکی دو روز گذشته ، یه سری یوتیوبرها توی ویدیوهاشون اشاره به یه سری فایل کردن که توی کانال تلگراامشون گذاشتن ، حالا منم بهشون نیاز دارم ولی مگه حالا تلگرامم بالا میاد؟ هیچ رقمه نتونستم بیارمش بالا ، یعنی اصلا کد نمیده بهم

موندم حیرون ، حالا باز یه سری راه حل دیدما ولی باید برم تست کنم

 

تا الان که هیچی

 

++اگه درست شد ، که انشالله میشه ، من خود تلگرام رو از روی گوشی پاک نمیکنم ، فقط اون فیلترشکن رو پاک میکنم.

چه داستانی شدش این!


 

بعدا نوشت : مشکل تلگرام حل شد !!

 

پ.ن 1 : جدای از اون فیلتر شکن اصلی خودمون که این سری با تخفیف خوب گذاشته بود ، آرگو هم دارم ، منتها ارگو ، لوکیشن المان میده ، اون یکی ، لوکیشن فرانسه . بعد ارگو حالت بریج داره و من یه سری پل هاشو داخل یه کانال خصوصیم توی ایتا گذاشتم و گوشی هامون رو عضو اون کاناله کردم!!!

 

البته ارگو که داخل تلگرام فقط کانال داره و این نکته هم جالبه که اون فیلترینگی که پل های ارگو رو از کار میندازه ، این مدلی هست که امروز پل( بریج ) کار میکنه ، فرداش نه ولی بعد از یه مدت بعدش دوباره اکیه!

 

بهرحال بهتره که خود اپلیکیشن ارگو و اون یکی فیلترشکن رو با تمام تنظیماتش ، اگه از داخل گوشی هم پاک کنم ، یه جای دیگه مثلا توی لبتاب فایل هاشو داشته باشه ، البته اون فیلترشکن اصلی رو من از خود سایتش دانلودش کردم دارم و می مونه ارگو ، ولی فکر کنم بهتر باشه چند تا از پل هاشو هم داخل notepad ای جایی داشته باشم که همه یکجا باشن.

 

پ.ن 2 :

این قسمت رو یکبار نوشتم ولی خب مجددا ویرایشش کردم چون متوجه یه نکته جالبتر ازش شدم ، برای فایل منیجر گوشی ، 2 تا برنامه جالب دیدم ، یکیش x-plore  ( کلیک ) , و اون یکی هم es-file explore ( کلیک )  ، حالا خوبیه اولیه اینه که به زبان تصویر خیلی ساده بهت میگه که گوشیت چقدر حافظه داره و حجیم ترین فایل و فولدرهات چیا هستن که برای من فوق العاده جالب بود ، مثلا من تلگرام نداشم و پاک کرده بودم ولی 4 گیگ حجم ویدیوهایی بود که خبر نداشتم و دومی هم مثل اولی ولی قابلیت backups داره که از برنامه هات میتونی بک اپ بگیری ، همون export گرفته که برنامه تو یه جایی داشته باشی و مجدد نصبش کنی و برنامه سوم هم notepad-pro ( کلیک ) ، از اونجا که پل های ارگو ، حالت کامندی دارن ، میشه فایل های txt رو با این باز کرد

 

یه جمع بندی خیلی سریع ، 

1.هر برنامه ای رو که خواستی یه بک اپ بگیر با es file explorer ، مثلا ارگو رو با این بک اپ بگیر

2.پل های ارگو رو بریز داخل یه فایل notepad و با notepad-pro بازش کن و کپی کن و paste اش کن داخل ارگو

والسلام نامه تمام

 

 

 

 

 

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

میبینمت ولی زبانت رو متوجه نمیشم

اول این ویدیو رو ببینید ( کلیک )

الان شاید بگین : خب؟ منظور؟ میخوام یه ماجرایی رو تعریف کنم ، تصور کنید دنبال یه چیزی میگردین ، مثلا توی یه مشکل نرم افزاری میگردین بعد توی یوتیوب هی دنبال ویدیوای با عنوان نزدیک به مشکل شما ، ویدیوهای مختلفی از زبان های مختلف می بینید . همه اونها اشاره به اون موضوع خاص میکنن ولی در عین حال که شما متوجه نمیشین چی میگن ، اما در عین حال متوجه میشین که برای حلش چیکار باید بکنید!!!

 

برگردم سر ماجرای خودم ، من کتابخونه پارک شهر که میرم گاهی ، بعد اونجا فضای خیلی بزرگی داره و موقع غذا خوردن که میشه ، یعنی من روی صندلی میشینم غذامو میخورم ، بعد کلی کلاغ و گربه میان دور و برت وایمیستن نگات میکنن ، بعضی هاشون رفتار جالبی دارن .قبلا گفته بودم اینو ولی این یکی هم جالبه

 

من یه روز ، سیب برده بودم و نمی دونستم اینا سیب میخورن یا نه ، منظورم کلاغاست ، یه تیکه کوچیک سیب انداختم که ببینم میخوره یا نمیخوره ، اگه نخورد که هیچی ولی اگه خورد خب بازم بهش بدم ، اون اول ، سیبو انداختم براشون بیشترشون یه نگاهی انداختن و هیچی بعد یهو دیدم تیکه سیبه داره میاد سمت من ، انگار که مثلا پرت کنه سمتت بگه نخواستیم مال خودت یه همچین حالتی ، بعد گفتم خب نمی خورین دیگه ، چیکارتون کنم ، بعد دیدم یه کلاغ دیگه هی مدام نگام میکنه و از رو نمیره ، من یه تیکه سیب انداختم برای این یکی ، خوردش ، بعد یه تیکه دیگه انداختم ، اینم خورد ، بعد یه تیکه بزرگتر براش انداختم ، این سری ، اون تیکه سیب رو گذاشت زیر پاش و نوک میزد و میخورد!!!

 

چند روز پیش هم رفته بودم کتابخونه اونجا ، من غذامو خوردم ولی گربه یا کلاغی سمت من نیومد ولی اخرش که رفتم دیدم کلاغ ها اومدم سمت اون صندلی من داشتن بررسی میکردن که ایا از ته مونده غذای من ایا چیزی هست که بخورن یا نه ، ولی خب اون لحظه جلو نیومدن . خلاصه من داشتم اخرین لقمه شرم و حیا رو میخوردم که دیدم یه گربه ای میو میو کنان داره میاد سمت من ، رسید و 2 تا میو گفت ، با قاشق غذای داخل ظرف رو جمع کردم و براش ریختم ، برنج بود و یه کم خورش ، اول بوش کرد و اومد اینور صندلی و به اونم دست نزد و شروع کرد میو میو کردن ، ظرف غذارو که خالی شده بود نشونش دادم گفتم هم دیر رسیدی و هم غذا همین بود دیگه ، بعد دیدم رفت سمت اون تیکه غذایی که براش ریخته بودم ، شروع کرد به خوردن ، اخرشم یه میو کرد و رفت

 

گاهی بهشون بگیم تو اینو نمیخوری ، باورشون نمیشه بعد حتما یه تست بکنن ببینن نه واقعا نمی خوردن ، البته شاید گرسنگی هم باشه ها ، مثلا یه بار داشتیم از جاده هراز گمونم بود می اومدیم به اون سگ ها داخل راه کیک یا نون دادیم اونا خوردن ولی سگ های منطقه ما من ندیدم که اینو بخورن.

 

بهرحال اونام داستان خاص خودشو دارن مخصوصا کلاغ ها که گاهی نوکشون رو باز میکنن و به ادم روی نیمکت نگاه میکنن و میگن قار قار ، نمی دونم اونا گندم هم میخورن یا نه!برنج که میخورن ( همون پلا)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

اگه واسه علم اموزش دعا میکنید

مثلا میگین خدایا من لیسانس و فوق لیسانس و دکترا بگیرم

یا مثلا خدایا امسال کنکور قبول شم فلان دانشگاه

 

باید اینم دعا کنید خدایا حالا انشالله که خیر پیش بیاد ولی توی اونا ( همون طلب علم توی هر کدوم ) صبر هم بهمون بده ، شرح صدر ؟ همون ! ادم های خوب هم کنارش بذار که با هم اون مسیر رو طی کنیم تا اخرش ، یعنی میخوام تک بعدی نگاهش نکنیم ، اینکه ادم علم داشته باشه خوبه ولی اینکه چطوری و از چه راهی هم بهش میرسه مهمه ، جاده اسفالته 120 تا میره یا خاکیه یا سر قله است باید پیاده بره و باید اب و غذا برای خودش برداره

 

اره خلاصه باید شرایطشو هم حین دعا در نظر بگیره

یعنی ادم بگه علم با هر چی که بهش مربوطه 

شاید اینطوری بهتره ، 

 

با این حال بعضی علوم شاید متناسب با ظرف وجودی طرف نیست و ظرف طرف کمتره و باید متناسب باشه ، مثلا ابی که از پارچ روی لیوان ریخته میشه ، خب مشخصه که اون سر ریز میکنه ، یه همچین چیزی خلاصع

 

------------

++الان من خودم مثلا ، سر یه چیزی موندم 2-3 روزه و توی یوتیوب هی دارم میگردم ببینم کسی اون مشکل عین منو داشته یا نه ، یه چیزایی هم یاد گرفتم ولی چقدر حرص خوردم خب اون ک من میخوام چرا نیست ؟ بعد یه چیزایی دیگه ای هم فهمیدم ولی خب گمونم چندتا تار موهامم سفید شدش ": )

 

میگن هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد ": )))

 

++اهان ، اینم باید اضافه کنم موقع دعا ، بگیم که خدایا زبان علم رو هم بهمون یاد بده ، همه که فارسی نیستن ، بعضی مقالات انگلیسی ، هندی و فرانسوی هم گاها هستن ، حالا فارسی هم خودش چند مدله ، زبانش هم مهمه خلاصه

 

انشالله که هم سینه مون گنجینه و ابشار علوم باشه ": )

 

الان من میگم علوم منظورم چیزای قلمبه سلمبه نیستا ، همین که بلدیم یه کاری رو با توجه به چیزی که بلدیم انجام بدیم خودش یه علمه ، همین تاپیک زدن و یادداشت کردن و خوندن و نوشتن و اشپزی ، به قول اقای قرائتی که یه روز نگاه کرد ببینه به چقدر از ایات قران عمل کرده و یا به کدومش عمل کرده دیده به این ایه که گفته ( کلو ) بخورین خوب عمل کرده ولی ظاهرش به بقیه اش کم توجهی کرده که گفته از انرژی اون غذاهه هم درست استفاده کنید

 

ولی چند جا من دیدم که خدا میگه وستعینو بالصبر و الصلاه ، اخ از این صبر و صلاه ، گاهی یه چیزایی سر نماز ادم یادش میاد ، حالا گاهی شیطان میاد یه حرف هایی میزنه سر نماز ذهن طرف منحرف بشه ولی گاهی هم ادم توسل میکنه که خدایا این مسئلهه چطور میشه ؟ اینو من چیکارش کنم ، بعد یهو انگار وسط همون نماز راه حل رو بهت میدن یا حتی وسط استغفار کردن 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

اینایی که لاغرن

یه موقع هایی هست که ادم باید در 2 موقعیت مختلف باشه بعد هر دو رو با هم بسنجه

یعنی هم لاغری و هم چاقی

البته چاقی که اصلا خوب نیستا ولی منظورم چیز دیگست

یه جسی هست دوست دارم اسمشو بذارم ازادی ، یا راحتی

یعنی اینطوری که مثلا اونقدر سبک باشی که انجام کاری که میخوای انجامش بدی برات سخت نباشه

تکون دادن دست و پا برات سخت نباشه یا حتی راه رفتن مثلا

ادم موقعی که چاقه و اضافه وزن داره ، گاهی سختشه انجام یه کارهایی رو یا حتی سختشه که مثلا مسافت طولانی ای رو راه بره چون به نفس نفس می افته ، بعد منم واقعا یادم نیست چرا واقعا چاق هستم ، چه سربازی مثلا و جه قبلترش توی کاردانی ولی توی همون موقع های اموزش سربازی انقدر بدو بدو داشتیم که چون باعث میشد ادم وزن کم کنه ، انجام یه سری کارها براش راحت تر بود ، وزنی مثل پر توی هوا به همون سبکی ، بعد راحت پاتو میندازی روی پات یا اصن یه حس خاصیه که نمیشه تشریحش کرد

 

بعد الان شما اون جدول رو میبینی میگی واقعا 103 هستی یا بودی؟ اوه ، من 115 بودم بعد مرتبا هر هفته حالا جدای از ورزش که پوست خودم رو کندیم و یه حالی به حالی بود رسیده بودم به 103 و توی مسیر کاهش وزن هستم ولی همین ، همین کاهش وزنه ، هم باعث شده نسبت به قبل ازادتر باشم یعنی یه حسی که برام تازگی داره رو دارم و حالا شاید یکی باشه بگه من که لاغرم چیزی هم حس نمیکنم ولی من میگم شما به اون حسه عادت کردی ولی برای من تازگی داره ، اره خلاصه حس خوبیه

 

از علایم دیگه اش هم اینه که لباس ها به ظاهر گشاد شدن ، شکر خدا بزنم به تخته ماشااه و لاحول و لاقوه الا بالله

حالا اونایی که وزنشون استانداره دیگه هیچی دیگه ، همه مدل لباسی تنشون میشه و مشکل لباس ندارن

": )))

 

اهان حالا من نمیدونم اینو باید جدا تاپیگ بزنم یا نه 

بذا جدا یادداشت بزنم که موضوع مشخص باشه

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

شیرینی یا خرما؟

-دیشب رفته بودم جایی

بعد موقع پذیرایی ، هم یه سینی خرما و هم یه جعبه شیرینی اوردن جلوم تا یه کدومشون رو بردارم

خیلی خیلی دوست داشتم از هر جفتش یکی رو بردارم با چایی بخورما

یعنی اینقدر دلم میخواست

ولی متاسفانه باید پا روی دلم میگذاشتم و میگفتم نه ، نمی خورم با اینکه چقدر دلم میخواست

اصن بهش فک میکنم یه جوری میشم

 

گاهی اینجوری هاست دیگه ، 

ادم نباید یه چیزهایی رو بخوره با اینکه خیلی خیلی عمیقا دلش میخواد

گاهی مثلا در یخچال رو باز میکنم میبینم وای چه خوراکی های خوشمره ای داخلشه

شربت و هندونه و طالبی و ... نگم براتون

ولی من نباید بخورم

حتی اون میوه هم خیلی خیلی کم 

ترجیحم اینه که اونا زیاد جلوی چشمم نباشن و ازشون دور باشم تا کمتر ببینمشون

": )))

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

داستان تکان دهنده دکتر انوشه

این ویدیوای که توی بیان آپلودش کردم و شما ویدیوش رو پایین این متن من میبینید رو خودم بالای 5 بار دیدم بس که عجیب بود و اشک تو چشمم حلقه زد ، بهر حال من هم ویدیو و هم لینکهاش رو میذارم تا شما هم ببینید ": )

 

 

 

1.کوه پله ( ویکی پدیا ) ( کلیک )

2.لوجر سیلباریس ( سایت الی گشت ) ( کلیک )

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

هادی ( 1 ) / کتاب انسوی مرگ

این مدت ، داشتم کتاب انسوی مرگ اقای امینی خواه رو گوش میکردم که هم توضیح میداد و هم کتابو میخوند

عالی بود

یعنی قشنگ فلسفه و انسان شناسی و قران و اینا رو همه با هم داشت

 

یه چند قسمتشو من باید مجدد هم گوش کنم و هم اینجا بذارم

+با این اوصاف انیمیشن روح بیشترش واقعی بود که

 

اهان یه چیزی

من الان خاطرم نیست که اصطلاحش چی بود

ولی میگفت نشونم دادن ، یعنی ( مثلا ؛ خودمو در اینجا یه مثال میزنم )  یه تصویری که توی ذهن میاد و بهت منظورو میرسونه

بعد تو که بخوای توضیحش بدی باید 3 خط بنویسی که اون تصویر چی بود بعد منظورش چی بود و چی میخواست بگه

ولی توی تصویر نشون داده شده معنا با یه نگاه همه چیزو میفهمی و نیازی به اون 3 خط و اینا نیست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

کتاب صوتی : کتابخانه نیمه شب

پیشنهاد میکنم شنیدن کتاب صوتی " کتابخانه نیمه شب " رو از دست ندین!

+کلیک کنید ( اینجا )

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Amir ..

استقبال و خوش رویی ( 2 )

ادامه از پارت قبل 

 

من ، نمیدونم چرا نمیتونم درست اون مطلب رو بیان کنم ، شاید بیاد فارغ از محیط ، مثال بزنم تا اینطوری بشه بهتر درک کرد که اصلا چی میگم ، اهان مثل این فیلم علمی تخیلی ها مثلا ، بذارین اینطور شروع کنم ، تصور کنید :

 

" ... توی یه راهرویی نشستین ، یه راهرویی که مثلا روشنه و یه تعداد صندلی داره و شما هم نشستین اونجا و منتظرین ، مشخص هم نیست که چیه اونجا ، ایا مثلا منتظر جواب مصاحبه هستین یا توی بیمارستان هستین یا منتظر کسی هستین که بیاد ولی مشخصا منتظرین و استرس دارین ، استرس داشتن حالا برای هر کسی یه جوره ، یکی مثلا مدام راه میره یا یکی با انگشتهاش ورمیره و یکی هم هی تو خودشه و هی مثلا ذکر میگه و منتظره ... "

 

یا 

 

" مثلا یه مسافرتی رفتین چه با قطار یا هواپیما و حالا اونور که رفتین ، توی فرودگاه یا ایستگاه قطار که رفتین ، بازم تصور کنید که مثلا یه کشور خارجی رفتین و اونجا رو خیلی نمیشناسین و براتون تاریکه ، بعد وارد ایستگاه که میشین و به سمت خروج که میرین ، یهو یه اشنا میاد به استقبالتون و میگه : 

 

-سلام ، چطوری؟ خوش اومدی

 و اینو با یه حالت خیلی خوشحالی و شادی و نشاط میگه و اصن این طرفم یه ادمی باشه که عاشقش باشی و دوستش داشته باشی و تا ببینیش ، یادت میره که تا همین چند لحظه پیش ترس و استرس این محیط ناآشنا و ترسناک رو داشتی و حالا توی مسیری که داری میری ، کلی بگو بخند داری و اصن گذر مکان و زمان یادت میره "

 

این استقبال و خوش رویی مثل اب روی اتیش ، شربت شیرین روی تشنگی اصن ، خیلی چیز خاصیه ": )

 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..

پدر!مادر!ما متهممیم!

یادمه یه بار توی یکی از یادداشت های قدیمی اون یکی وبلاگم توی بلاگ اسکای ،

یه یادداشتی این مدلی داشتم که پدر و مادر ، شما متهمم هستین

بعد اتفاقی دیدم یه کتابی دقیقا به همین نام هست

حالا من نمیدونم این محتواش چیه و اینا

ولی لینکش رو میذارم ، بعدا یادم بمونه که مطالعه اش کنم

 

پدر مادر ما متهمیم (!!)

نویسنده دکتر شریعتی

انتشارات سپیده باوران

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Amir ..